دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

" داغ بر دل نشسته "
 .
به دست خود به خاکِ سرد ،  سپردمت برادرم
هنوز سیه پوش تو ام ،  ببین چطور دربدرم
.
قرارمون چنین نبود ، که بیخبرسفر کنی مگر دلت شکسته بود ، که پرکشیدی از برم
.
بگو که بوسه ها زدی؟ ،  به دست و صورت پدر  
سلام ویژه ی منو ، رسونده ای به مادرم؟
.
به ‌خواب من بیا شبی ، به کودکی سفر کنیم
که لحظه  لحظه هاشو من ، دونه به دونه ازبرم
.
ببین که بعد رفتنت ، شدم اسیر لحظه ها
که پر شده به اسم تو ، نوشته های دفترم
.
......حبیب رضائی رازلیقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ـ ن
چهل روز گذشت  اما هنوز باور نکرده ام
............................................
خدمت دوستان عارضم پدر و مادر بنده در یک قبر سه طبقه آرمیده اند و در طبقه ی سوم برادرم دفن شد 
.
ضمنا از دوستان و اساتید که در این عزا باحقیر همدردی کردند وبا پیامهایشان موجب تسلی خاطر بودند بینهایت سپاسگزارم ان شاالله در شادیها جبران کنم

  • ۹۹/۱۰/۱۹
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی