" داغ بر دل نشسته "
.
به دست خود به خاکِ سرد ، سپردمت برادرم
هنوز سیه پوش تو ام ، ببین چطور دربدرم
.
قرارمون چنین نبود ، که بیخبرسفر کنی مگر دلت شکسته بود ، که پرکشیدی از برم
.
بگو که بوسه ها زدی؟ ، به دست و صورت پدر
سلام ویژه ی منو ، رسونده ای به مادرم؟
.
به خواب من بیا شبی ، به کودکی سفر کنیم
که لحظه لحظه هاشو من ، دونه به دونه ازبرم
.
ببین که بعد رفتنت ، شدم اسیر لحظه ها
که پر شده به اسم تو ، نوشته های دفترم
.
......حبیب رضائی رازلیقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ـ ن
چهل روز گذشت اما هنوز باور نکرده ام
............................................
خدمت دوستان عارضم پدر و مادر بنده در یک قبر سه طبقه آرمیده اند و در طبقه ی سوم برادرم دفن شد
.
ضمنا از دوستان و اساتید که در این عزا باحقیر همدردی کردند وبا پیامهایشان موجب تسلی خاطر بودند بینهایت سپاسگزارم ان شاالله در شادیها جبران کنم
- ۹۹/۱۰/۱۹