دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب

۱ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

‍ بنام خدا


با احترام تقدیم مینمایم به عاشقان منتظرش


( در اِنتظارِ ماه )


از نسیمِ صبح گاهان می تَراود بویِ تو

در پیِ عطرت روان پَرمی گشایم سویِ تو


هرگُلی را بو کنم عطرِ تو آید بر مشام

تیز و برّان از چه رو گشته کمان ابرویِ تو


می کند گلها نوازش در سحر بادِ صبا

دل گرفتارِ رُخت وان سلسله گیسویِ تو


چشمِ عاشق خیره برخالِ لَبت مَسحور شد

گر چه باطل کرده سِحرِ ساحران جادویِ تو


تابشِ مَهوش رُخت بینا کند هر دیده ای

مرده دل اِحیا کنی نوشین بوَد دارویِ تو


می نمایی زخمِ دل را با نگاهی اِلتیام

مرهمی بر زخمِ دل چشمانِ چون آهویِ تو


گرچه بالم زخم باشد لیک باوَر میکنم

زخمها درمان شود در آسمانِ کویِ تو


منتظر مانم که روزی گاهِ هجران سر رسد 

من قناعت میکنم حتی به تارِ مویِ تو


بیش از این دوری مکن ای ماهِ پنهان ، رُخ نما

چون نمی گُنجد چنین رفتارها در خویِ تو

 

بر (حبیبت) گر نتابی عمرِ او گشته فَنا

محفلش روشن نِما کافی بود سو سویِ

 تو


........حبیب رضائی رازلیقی


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


قالب : غزل

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

بحر: رمل مثمن محذوف



  • حبیب رضائی رازلیقی