دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

 

      " کاروان در راه است "

.

گرچه بودم بی صدا، از دور مهمان خدا

.

سفره را بستند و دیگر رفت شبهایِ دعا

وای اگر آید محّرم موسمِ ماه عَزا

طاقتِ دوری ندارم تا بمانم بی صدا

از حسینِ فاطمه، دیگر مکن ما را جدا

عطرِ اربابم حسین می آید 
.

شعر از : حبیب رضائی رازلیقی

.

پ ـ ن
ان شا الله  محّرم  بدون قرنطینه عزاداری کنیم

.

  • ۹۹/۰۳/۰۶
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی