دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

.
" سردارِ بی ادعا "
.
خیره گشته چشمِ دنیا سوی تو
خون سرخت کرده زیبا رویِ تو
.
دور بودی از وطن وا غُربتا
پیروِ راهِ شهیدان خویِ تو
.
پیکرت شد قطعه قطعه وایِ من
گفته شد گشته جدا بازویِ تو
.
دلبری هایت زِ امت دل رُبود
ملتی همراه شد تا کویِ تو
.
نام یک ملت  سلیمانی شوَد
کودک و پیر و جوان رهپویِ تو
.
خیزشِ امت نگر سردارِ ما
در جهان بر پا کنیم اردویِ تو
.
با سپاه قدس یورش می بریم
بر ستمکاران با نیرویِ تو
.
حک کنم اسمِ تو را بر سینه ام
عاشقانه می شوم همسویِ تو
.
شاعر: حبیب رضائی رازلیقی
.
پ ـ ن
ضمن تسلیت به امت شهید پرور
به عرض میرسانم
در دفاع مقدس بود حاج قاسم را دیدم 
اما بعد از شهادتش شناختم  
.

  • ۹۸/۱۰/۱۶
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی