دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

یا ضامن آهو

.

( یاضامن آهو )

دارم هوایِ مرقدت ای شاهِ من
دل می طپد در سینه ام ای ماهِ من

.

از کودکی نامت شده وردِ زبان
عشقت در این دنیا شده همراهِ من

.

کمتر زِ آهو نیستم مولا بیا
تا بنگری بر محبسِ جانکاهِ من

.

افتاده ام در بندِ صیّاد زمان 
آقا نظر کن بر اسارت گاهِ من

.

چون بچه آهو بر مزارت سر نَهم
دستی کشی  تا بر سرِ گمراهِ من

.

بر پنجره فولادِ تو گشتم دَخیل
کافی نبوده، همّت کوتاهِ من؟

.

مهمان شدم گاهی اگر بر سُفره ات
قانع نشد گویا دل خود خواهِ من

.

لایق نبودم در کنار مرقدت؟
جانم زِ تن بیرون شود، با آهِ من؟

.

گفتم رضا، راضی نشد در سینه دل
از مشهدَت تا کربلا شد راهِ من

.

حسرت به دل ماندم ، شود صبحِ فرج
چون گشته طی شش سال از پنجاه من

.

وقت اَذان گشته (حبیبم) شد سَحر
جاری شده اَشکم به سجده گاهِ من

.

شعر: حبیب رضائی رازلیقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ

.

قالب : غزل
بحر : رجز مسدس سالم 
وزن : مستفعلن مستفعلن مستفعلن

  • ۹۸/۰۵/۱۸
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی