دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۱
  • ۰

باده ی سرخ


( باده یِ سرخ )


خوابِ غفلت رفته بودم ، بسته شد میخانه امشب

جام وساغر رفته ازکف ، باختم خُم خانه اِمشب


دست من کوتاه از مِی ، دستِ ساقی دورباشد

یار در داخل نشسته ، میزند پیمانـه اِمشب


میشود آیا رسانم ، یک پیامی را به ساقی

تا که آگاهش کنم من ، نیستم بیگانه اِمشب


کوزه دردستان ساقی ، زان شرابِ سرخ ریزد

از قدح ها شد لبالَب ، «مِی» دَهد مستانه اِمشب


حال و روزَم را نداند ، یارِ من در سوی دیگر

نزدِ ساقی جامِ مِی را ، میزنَد رِندانـه اِمشب


باده گویا ناب بوده ، گونه ها را سرخ کرده

عطرِ مِی آخر دلم را ، می کند دیوانه امشب


می رسد بر گوش هر دَم ، نغمه هایِ عاشقانه

گشته بر من جام و ساقی ، میکده افسانه اِمشب


کاش در را باز کرده ، میشدم داخل به خانه

تا که بینم  عاشقانه ، رویِ صاحب خانه اِمشب


هرکسی عاشق نباشد . میکده جایی ندارد

جمعِ مشتاقان خواهد ، عاشقِ جانانه اِمشب


درعجب هستم چگونه ، یار خود هُشیار باشد

عاشقش را خواب خواهد ، مست درمیخانه اِمشب


گر شرابِ ارغوانی ، جرعه ای می شد نصیبم

سویِ یارم می زدم پر ، همچو یک پروانه اِمشب


من (حبیبم) عاشقانه ، میرَوم  دیدارِ یارم

می دهم با شعر هایم ، مرغِ دل را دانه اِمشب 


...... حبیب رضائی رازلیقی


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قالب : غزل

وزن:

فاعلاتن/ فاعلاتن ، فاعلاتن/ فاعلاتن

بحر  رمل مثمن سالم

  • ۹۶/۰۲/۲۸
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی