دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۱
  • ۰

ناز و نیاز

بنام خدا

این غزل را تقدیم شب زنده دارانی میکنم که با معبود خود رازو نیاز میکنند


( ناز ونیاز )

 

گیسو به رخ می اَفکنی ، هنگامه برپامیکنی 

با دلربایی ها چرا ؟ ، در شهر غوغـا میکنی

 

آتش زدی میخانه را ، با چشـمِ فتـّانت چرا؟ 

مستانِ عاشق پیشه را ، غرقِ تماشا میکنی

 

با خاک یکسانَم کنی، چون پنجه درمومیکنی 

اینگونه عاشق رابه خود، همواره شیدامیکنی

 

از زیرِ اَبرو گشته رو ، خالی کنارِ جَعدِ مـو 

اَختـر کنـارِ ماه را ، گویا که افشـا میکنـی

 

ای ماهِ زیبا رویِ من، مخفی چرا ازچشمِ من 

برمست ها ظاهر شوی،رخ را توسودامیکنی

 

هستـی کنـارم ای صَنـم ، وا حِیرتا در غفلتم 

از هرکسی نزدیکتر ، خود را تو اِخفا میکنی

 

آرام گردد عاشقی ، چشمانِ مستـَت بنگـرد 

ساقی تویی ساغرتویی، میخانه حاشامیکنی

 

گفتی که درمیخانه ام ، تعجیـل کردم آمدم 

عَطرت بوَد امّا رُخت ، بنهُفتـه از ما میکنی

 

ساقی قدَح پُرکن دگر،درسینه شددل پرشَرَر 

من آتشـم امشب مرا ، با بـاده اِطفـا میکنی

 

یارا ( حبیبم ) عبدِ تو ، میگیرَمـت دامانِ تـو 

چنگی به گیسوچون زَنم،دل مرده اِحیامیکنی

 

            حبیب رضائی رازلیقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

وزن 

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن 

بحر رجز مثمن سالم

  • ۹۵/۰۵/۱۸
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۱)

  • صابر خوشبین صفت
  • سلام استاد
    درود بر شما و احساس سبزتان
    سبز باشید.
    پاسخ:
    سلام آقا صابر عزیز 
    ممنون که  مارو مزین کردی به چند خط 
    طلایی
    سپاس

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی