دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

( نغمه جانسوز )


در رازِگُل و بُلبل ، مَبهوت و پَریشانم

من طالبِ این قصه ، درفصلِ بَهارانـم


احوالِ گل ازبُلبل،پرسیدم و پاسخ داد

گفتا که مگو جانا ، سوزانم و  نالانم


بَر شاخه کنارِ گُل ، بنگر رخ  زَردَم را

من عاشق و بیمارم، آتش شده درجانم


بَر شاخهٔ عشقش گر، صیادشکارم کرد

بنگرکه چه سان دادم، جان درره ِجانانم


چون بلبل بی پـروا ، شیدا و گرفتارم

بَر خالِ لَبت یارا ، سرگشته و حیرانـم


ازخود شده ام  بیخود ، با بادهٔ مستانه

مستم زِمی و ساغر، نوشیدم ونوشانم


میرقصم وچرخانم، مستی،بِرُبود عقلم

رُسوا یِ خراباتم  ، گَر پیرم  و لَرزانم


آشُفته نِما گیسو ، رُخ  را بِنما  امشب

برطُرهٔ گیسویت، من مست و خرامانم


آن پَرده کنارش زن ،  تاماهِ رُخت بینم

بَرتاب بَراین ظُلمت ، ای طلعت تابانـم


ساقی برسان باده ، پرکن قَدَحی دیگر

چاره  بِگُشا امشب ، بَراین دلِ سوزانم


خامه بِنگار امشب ، جانسوز ترین نغمه 

شعری که بوَد مَرهم ، بَر زَخم(حبیبانم)


         حبیب رضایی رازلیقی

          مورخه۹۴/۱۰/۶

  • ۹۴/۱۰/۰۷
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی