دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

فجر و فرج

بنام خدا

امسال یلدا مصادف با سالروز آغاز امامت امام زمان است .لذا شعرم متاثر از این دو رویداد


[فجر و فرج]


درون این اطاق کوچک

دور این کرسی عشق

گرد هم نشسته ایم

آن سویِ پنجره

میبارد برف شادی دلِ شب

دانه های سفیدش

حامل پیام هستند

گوئیا در طرب هستند

فرشته گان آسمان


آسمان با مهربانی 

میکشد دست نوازش

بر سر زمین تشنه

وچنین شبی گرامی

دور گرمای محبت

منتظر نشسته ایم

طلوعینِ دو اتفاقِ شیرین

جشنی درپیش است

ودر امتداد شب

چشم ها دوخته ایم ، بر گذران زندگی

آیا دو اتفاق آیند پدید؟

فرج امام عشق

که مصادف شدن امامتش را امشب

وطلوع فجر صادق


خالق من

این صدای بندهٔ پر تقصیر

دلش و فرش نموده

زیر پایِ معشوق 

بندهٔ منتظرت را بنگر

همهٔ وجودش 

پُر شده زشوق دیدار


عمریه منتظره

که به دیدار معشوق رسد

پس در این شب ،

شب یلداییِ طولانیِ ما 

که یقینا برسد فجرِ سپید

فرج  امام عصر هم برسان


منِ خسته

خیره گشتم به انار روی کرسی

سینه را چاک نموده 

دانه های سرخش را نگرم

که چگونه ردیف و با نظم

صف به صف 

کنار هم 

گویا آنها هم 

منتظر نشسته اند

نگاهم آرام سر میخورد

سوی هندوانه 

دانه هایش

همه در یک صف واحد

وایِ من نکند؟

شده ام دیوانه

همه را منتظر میبینم


میزنم بیقرار

قدمی چند دراین خانهٔ گرم

نا خود آگاه

میروم بسمت آن پنجرهٔ کوچکمان

چه بخاری زده شیشه

مانع هوای سرد بیرون 

شیشه های پنجره

نا خوداگاه

انگشت قلم آسایم  

سوی شیشه میرود

می نگارم روی بخار شیشه 

الهم کن لولیک الحجت ابن الحسن

     

         شاد باشید مسعود خرسند


          حبیب رضایی رازلیقی

  • ۹۴/۰۹/۲۸
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی