دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

دفتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

رنج وصالت بکشم چون بسی ، نوبت خود را ندهم بر کسی

سلام
بسیا عالی و خوب من که راضی هستم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

بنام مادر

[بنام مادر]

مادرم کسی جز خدا نمیدونه درغروب غم انگیز اون روزاورژانس بیمارستان بین من وتو چه گذشت.

شاید هم تاابد سربسته بماند چون احساس اون روز

را نه میشه گفت نه میشه نوشت.

مادرم اون روز تو در بستر بیهوش و بی جان افتاده بودی من بیمار بودم ودرتب می سوختم 

مادرم خوب شد که ندونستی اون روز من بیست ساعت بود که حتی یک قطره ٲب هم از گلوی من پایین نرفته بود

از بخت بد من در اوج بیماری بودم که توقصد رفتن داشتی.

مادرم اون روز نای نشستن روی صندلی کنار 

تختت راهم نداشتم.

ناچاراکفشهایم رادرٲوردم ودر پایین تختت 

برای خود جایی درست کردم نشستم .

همانطور که به چهره زیبایت چشم دوخته بودم 

نگاهم افتاد بچشمانت که باز بود.

آه از نهادم برامد مادرم چشمانت سرخ شده بود 

سرخ سرخ.

نزدیک شدم وبه چشمانت خیره شدم وپیش خود

گفتم که اگه از کمند این بیماری رها بشی با وضعیت چشمانت نابینا خواهی شد.

به لوله تنفسی که بر دهانت نصب شده بود خیره

شدم باهرباز دمی بخار میکردوباهر بازدم قلبم 

به درد می امد.

مادرم کاش میدانستم که التماس هایم راشنیدی؟

ٱن چشمانت تنها وسیله ارتباط من بود .چشمهای نگران .منتظر. یک دنیا حرف داشت.

مادرم هنوز غم ازدست دادن پدر بر دوشم سنگینی

میکرد کمتر از پنجاه روز بود که پدر رفته بود.

که توهم عزم سفر کرده بودی.

بلاخره برادر ٱمد که من بروم استراحت کنم اما کاش نمی رفتم واین چند ساعت رو هم باهم بودیم

نمیدانستم که این دیدار ٱخر من وتو بود.خلاصه امدم خانه چند ساعت بعد ساعت ۴بود زنگ تلفن به صدا درٲمد.پشت خط برادر بود که فقط گفت حبیب وقطع

کرد.همان لحظه فهمیدم که چه خاکی برسرم شده.

مادرم چطور دلت ٲمد بعد پدر تو هم مارا تنها بگذاری وچشمهایی رااشکبار ودلهایی را پراز درد کنی

اما بدون شک دونفر خوشحال شدن .

یکی پدرم که عاشق تو بود.

ودیگری نوه عزیزت الهام ٲن غنچه پر پر.

مادرم مانعت نمیشم برو چون میدونم اون دنیا

هم خواهرانی داری چشم به راهتن.

برو خداحافظ

       خداحافظ ای داغ بر دل نشسته




  • ۹۴/۰۹/۲۴
  • حبیب رضائی رازلیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی