( عطر گل نرگس )
در پسِ این سیاهی
ظلمت و تاریکی
تازیانه در دستانِ دیو شب
برتنِ نحیفِ من می نوازد
شلّاقِ جهل را
آنگاه می آیی
نورِ جمالت
شب را کنار میزند
سپیده آمدنِ سحَر را نوید میدهد
به مَخیله نگُنجد
شکوهِ عزّتِ تو
گرمایِ وجودت
به رگهایِ خشکِ من
جاری میکند
خونی تازه را
سپس
نرگس و شقایق
شکوفه می زند
عطرِ گلِ نرگس
نوازش میدهد
مشامِ تاریخ را
و من که چندین فصلِ خشک را
تجربه کرده ام
از بلندایِ حریمِ عشق
بایک بغل گُل
بر هر قدمت
شاخه ای نرگس
نثار میکنم
تو با آمدنت
رهایی را
به ارمغان می آوری
و من سلامی دوباره خواهم کرد
به آزادی
ـــــــــــــ حبیب رضائی رازلیقی
پ ـ ن
اَللهم عجل لولیک الفرج
- ۹۵/۰۹/۲۵
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد.