بنام خدا
گفتگوی قمربنی هاشم با آب فرات تقدیم به عاشقانش
(آب)
آواز به لب
غمزه کنان
کجا؟
چنین خرامان و شتابان
شرم کن و خِجل باش
آواز مَخوان امروز
بیهوده مَشو خُرسند
به خشکیِ لبانِ من نظرکن
نَنوشَمت اگر که تشنه هستم
نمیکنم نِگاهت
زلالیت گوارایِ وجودت
دعوتِ نوشیدنِ تو رَد کنم
تا ابد این داغ دِلت گذارم
برایِ خشکیِ گلویِ اصغر
جرعه ای از تو بَس بود
نشد که چاره باشی؟
که تَرکنی لبانِ تشنه گان را؟
ببین ترک زده لبانِ طفلان
سینهٔ این رود را
طیِ طریق میکنی
رقص کنان ، خروشان
دیده فرو بسته ای
به خُشکیِ لبانِ تشنه کامان
مورخه ۱۳۹۴/۱۰/۱۵
حبیب رضایے رازلیقے
- ۹۴/۱۰/۱۵