بنام خدا
[پرواز ازویرانه]
به خرابه خفته خسته ، ماهِ پاره ام رقیه
زچه روخموش گشته،تک ستاره ام رقیه
پرواز کردی امشب ، مثال یک پــرنده
فدای اون نگاهت ، زینب ازتو دل نکنده
گشتی جدا ز عمه ، بابا شده بهانــه
شدی فدای عشقت ، به ضرب تازیانـه
چه شنیده ای زبابا، گشته دلت هوایی
مرو شبیه مادر ، امان ازاین جدایـــی
همره من تو بودی ، نازِدانـهٔ حسیـنی
ای نشانهٔ برادر ، که مرا تو نورعینـی
شایدکه در خرابه ، آمده خوابت اکبـر
یاکه عمو رسانده ، آبی برای اصغـــر
دل از همه بریدی، ماندی دراین ویرانـه؟
اما بدان که عمه ، می آید این کاشانــه
به بابای شهیدت ، قولی بداده ام مـن
کنارت آیم .اینجا ، گوهر نهاده ام مـن
بارفتن تو عمه ، پیش حسین شرمنـده
سوزد زهجران تو ، دل ازغمت آکنـده
سه ساله حسینم ، که ابروهات کمانه
بخواب درخواب ناز، کنم موهاتو شانه
ازسه بهار عمرت ، کشیده ای فقط رنج
همیشه در خرابه ، نهاده میشود گـــنج
پیچیده با دست تو ، طومار کاخ یـــزید
گریه های شبانه ت، بساط ظلم وبرچید
کرم نما [حبیبت] ، خریده گوشــواره
باسر دویدن از او، ازتو به یـــک اشاره
ومن ا.... توفیق
حبیب رضایی رازلیقی
- ۹۴/۰۹/۲۳